برای توکه غمگینی

که دلگیری که تنهایی

اسیر ذهن بدبینی

گرفتار غزل هایی

برای تو که می دانم

چه بی اندازه مغروری

صبوری کن درین تقدیر

اگرفرسنگها دوری

برای توکه مثل من

اسیر دست پاییزی

چه معصومانه در خلوت

بلوراشک میریزی

برای تو که مثل من

میان دوزخ افتادی

خدایا دلخورم از تو

بهشتت را به کی دادی!؟

....

نظرات شما عزیزان:

ساعت18:59---2 تير 1392

((خاطراتت ز آنسوی آفاق ، آوازم دهند
تا در آبی های دور از دست پروازم دهند
رفته ام زین پیش و خواهم رفت زین پس بازهم
با صدای عشق از هر سو که آوازم دهند
آنچه را با چشم گفتم با تو ، خواهم گفت نیز
با زبان گر شرم و شک یارای ابرازم دهند
شام آخر را نخواهم باخت همراهش اگر
لذت صبح نخستین را دمی بازم دهند
تا سرانجام است امید سر آغازم به جای
گر چه هم بیم سرانجام ، از سرآغازم دهند
یک دریچه از نیازی مشترک خواهم گشود
با تو وقتی مشترک دیواری از رازم دهند
در قفس آزاد ،‌زیباتر که در آفاق اسیر
گو در بازم بگیرند و پر بازم دهند))
ناله هایم گفته ام با اهرمن ، من بارها
پاسخ این همدلی دست هوس بازم دهند
سجده آرم پیش رویت ای خدا
جان من میستانند و هی بازم دهند
چون پرستو آشیانی ساختم من بر خیال
ای دریغ این کودکان ،با سنگ پروازم دهند
حضورت کم رنگ شده شوتی؟؟؟


جواب:روزگارم بد شده خیلی بد.....

ساعت18:36---1 تير 1392

((مرا ندیده بگیرید و بگذرید از من...
که جز ملال نصیبی نمیبرید از من
زمین سوخته ام نا امید و بی برکت...
که جز مراتع نفرت نمی چرید از من
عجب که راه نفس بسته اید بر من و باز...
در انتظار نفس های دیگرید از من
خزان به قیمت جان جار می زنید اما...
بهار را به پشیزی نمی خرید از من
شما هر اینه ، ایینه اید و من همه آه...
عجیب نیست کز اینسان مکدرید از من
اگر فرو بنشیند ز خون من عطشی...
چه جای واهمه تیغ از شما ورید از من
چه پیک لایق پیغمبری به سوی شماست ...؟
شما که قاصد صد شانه بر سرید ازمن
برایتان چه بگویم زیاده ،بانوی من...
شما که با غم من آشناترید از من ))
ببوسم و بگیرمتان در خیال ودرآغوش..
شما که دورید و به من نزدیکترید ازمن
به چشمه آب می جوشدو ازمن ملال...
از هجر چه گویم که مهجور ترید از من
مانده ام تنها باخیالات غم انگیز شما...
چه غمی ای وای ،که غم انگیزترید ازمن
آین اتش ازمن چه میخواهد خدااااااااا؟؟؟؟؟
بر تمام علمها عالم ترید ازمن
من ودل وان سر شوریده ی خود ...
هی به دیوار زنیم دریغغ غ غ غ، دیوانه ترینید ازمن
سالدیگر میرود، روز دیگر میرسد...
وین همه دلدادگی مشتاق ترینید ازمن
هرچند آشفته ترینم هی هات..
با چنین سوز جگر شیفته ترینید ازمن

ساعت9:01---1 تير 1392

((تنها در این شبهای بی روزن چه می پویم؟
آه ای پناه شانه ات شهر فراموشی!
بگشای آغوشت که چشمم گریه می خواهد...
می سوزم از این رنج بی پایان ببین، حتی،
تقدیر هم ما را برای هم نمیخواهد...!
امشب ،همین امشب تو با من باش!
امشب که دل در سینه می کوبد زتو ،بی تاب
آه!ای تمام سهم من از عشق؛
امشب، همین امشب مرا دریاب جواب:سلام داداش علی ممنون قشنگ بود

ساعت9:14---27 خرداد 1392

((وای از آن روزی که چشمانت غزلخوانی کنند
عاشقان را آشنا با رازِ پنهانی کنند
چون گدایان بردرت هر روز و شب در میزنم
شانه هایت کی مرا دعوت به مهمانی کنند ؟
پشت ظلمت ها دلی در انتظار روزنی است
دم بدم چشمان تو شب را چراغانی کنند
التماسی شعله ور سر می کشد از سینه ام
کی نگاهی آشنا بر چشم زندانی کنند ؟
در زیارتگاه چشمانت دخیلی تشنه ام !
خشکسالی را بگو سرفصل بارانی کنند
هر چه دارم از تو دارم ای کلامت چون طلا
می شود یک شب مرا لب بسته قربانی کنند؟))
باکه گویم غصه های بی شمار از قصه ام
می شود یک روز سرگذشتم با عشق رادیوانی کنند؟
روز و شب بگذشت و پایانم رسید
میشود روزی مرا با بوسه تکرارم کنند؟


جواب:قشنگه ممنون داداش علی

ساعت15:33---26 خرداد 1392

جواب:مرسی هستی جون عزیزم

ساعت13:22---25 خرداد 1392

((چیزی بگو بگذار تا همصحبت باشم
لختی حریف لحظه های غربتت باشم
ای سهمت از بار امانت هر چه سنگین تر...
بگذار تا من هم شریک قسمتت باشم
تاب آوری تا آسمان روی دوشت را...
من هم ستونی در کنار قامتت باشم
از گوشه ای راهی نشان من بده ، بگذر...
تا رخنه ای در قلعه ی بند فترتت باشم
سنگی شوم در برکه ی آرام اندوهت...
یاشعله واری در خمود خلوتت باشم
زخم عمیق انزوایت دیر پاییده است...
وقت است تا پایان فصل عزلتت باشم
صورتگر چشمان غمگین تو خواهم بود
بگذار همچون آینه در خدمتت باشم
در خوابی و هنگام را از دست خواهی داد...
معشوق من ! بگذار زنگ ساعتت باشم))
سلام آره گلم شناختن مخاطبت برام سخت نبود ازت ممنونم

ساعت3:01---24 خرداد 1392

بیاکه من بی تو
درخت خشک کویرم که برگ و بارم نیست
امیدبارش باران نوبهارم نیست
من عاشق شعراتم که با احساسن درزبان نیست از درون باورته که میگی خیلی عالین

ساعت23:40---23 خرداد 1392

سلام
شعرات قشنگه
قشنگی شعر اینجا نیس که دیگران تشویقت کنن ..
اون حالی که وقتی شعر رو مینویسی ، قشنگه ممنون لکسی جون لطف داری خیلی وقته نظر نمیزاری دیگه بهر حال ممنون

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: